آرشیو وبلاگ صفحات وبلاگ با آن قد و قامت و پاهای کوچکش پیاده به سمت حرم اربابمان سید الشهدا(ع) می رفت. دخترک چادرش رو همینطور توی صورت کوچک و دوست داشتنیاش جمع کرده بود و به اطراف نگاه میکرد. دمپاییهای بزرگتر از پایش هم بدجور دل میبرد! از گروه زدم بیرون تا عکس بگیرم. تا آمدم شاتر را بزنم دیدم توی کادر دو نفر ایستاده. یکی با ترس و خجالت، و دیگری با ژستی که یعنی «با خواهر من چه کاری؟ من هستم. حواست باشد!» . آری او برادر آن دخترک بود. موضوع مطلب : لوگو آمار وبلاگ
|